معنی توطئه گرى و شانتاژ
حل جدول
فرهنگ عمید
کوشش برای شکست دادن طرف مقابل از طریق تهدید، تحریک، سفسطه، و به راه انداختن هیاهو و آشوب، جوسازی، هوچیگری،
فرهنگ معین
ترکی به فارسی
هوچی گری
فرهنگ واژههای فارسی سره
نیرنگ
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسبابچینی، تبانی، دسیسه، دوزوکلک، زمینهسازی، ساختوپاخت، مقدمهچینی
لغت نامه دهخدا
توطئه چیدن. [ت َ / تُوطِ ءَ / ءِ دَ] (مص مرکب) زمینه سازی کردن و تمهید مدعا نمودن. (از ناظم الاطباء). رجوع به توطئه شود.
معادل ابجد
2398